به نام خدا
کسی که پارچهی خوبی میبافد، اگر یکی از رشتهها را بد به کار ببرد، تمام آن کار را خراب و ضایع میکند و زحمتش هدر میرود. کنفوسیوس؛ حکیم چینی یک اسب مسابقه که هر کیلومتر را فقط چند ثانیه تندتر میدود، بیش از دو برابر اسب مشابه میارزد. همان چند ثانیهی ناچیز تندتردویدن، ارزش نهایی را مشخص میکند. جانهس یک حلقهی سست زنجیر کافی است که همهی زنجیر را پاره کند. پرمود بترا؛ روانشناس آمریکایی آسیبی که از پر غاز به انسان میرسد، گاهی از آسیب چنگال شیر، بدتر است. اسپانیایی آخرین قطره، باعث لبریزشدن فنجان میشود. انگلیسی هر انقلابی، اول به صورت یک فکر، در ذهن یک نفر پدید آمده است. هلندی یک تکهگوشت فاسد باعث میشود تمام دیگ بوی بد بدهد. چینی یک شاخه گل مینا، ص 136 و 137 و به تعبیر حضرت پدرم، استاد اسدالله داستانی بنیسی _ قدس سره الشریف _ : آب گلآلود را باید از سر چشمه بست؛ وگرنه همهجا گلآلود میشود.
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 27/4/1387 |
به نام خدا
کسی که پارچهی خوبی میبافد، اگر یکی از رشتهها را بد به کار ببرد، تمام آن کار را خراب و ضایع میکند و زحمتش هدر میرود. کنفوسیوس؛ حکیم چینی یک اسب مسابقه که هر کیلومتر را فقط چند ثانیه تندتر میدود، بیش از دو برابر اسب مشابه میارزد. همان چند ثانیهی ناچیز تندتردویدن، ارزش نهایی را مشخص میکند. جانهس یک حلقهی سست زنجیر کافی است که همهی زنجیر را پاره کند. پرمود بترا؛ روانشناس آمریکایی آسیبی که از پر غاز به انسان میرسد، گاهی از آسیب چنگال شیر، بدتر است. اسپانیایی آخرین قطره، باعث لبریزشدن فنجان میشود. انگلیسی هر انقلابی، اول به صورت یک فکر، در ذهن یک نفر پدید آمده است. هلندی یک تکهگوشت فاسد باعث میشود تمام دیگ بوی بد بدهد. چینی یک شاخه گل مینا، ص 136 و 137 و به تعبیر حضرت پدرم، استاد اسدالله داستانی بنیسی _ قدس سره الشریف _ : آب گلآلود را باید از سر چشمه بست؛ وگرنه همهجا گلآلود میشود.
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 27/4/1387 |
به نام خدا
کسی که پارچهی خوبی میبافد، اگر یکی از رشتهها را بد به کار ببرد، تمام آن کار را خراب و ضایع میکند و زحمتش هدر میرود. کنفوسیوس؛ حکیم چینی یک اسب مسابقه که هر کیلومتر را فقط چند ثانیه تندتر میدود، بیش از دو برابر اسب مشابه میارزد. همان چند ثانیهی ناچیز تندتردویدن، ارزش نهایی را مشخص میکند. جانهس یک حلقهی سست زنجیر کافی است که همهی زنجیر را پاره کند. پرمود بترا؛ روانشناس آمریکایی آسیبی که از پر غاز به انسان میرسد، گاهی از آسیب چنگال شیر، بدتر است. اسپانیایی آخرین قطره، باعث لبریزشدن فنجان میشود. انگلیسی هر انقلابی، اول به صورت یک فکر، در ذهن یک نفر پدید آمده است. هلندی یک تکهگوشت فاسد باعث میشود تمام دیگ بوی بد بدهد. چینی یک شاخه گل مینا، ص 136 و 137 و به تعبیر حضرت پدرم، استاد اسدالله داستانی بنیسی _ قدس سره الشریف _ : آب گلآلود را باید از سر چشمه بست؛ وگرنه همهجا گلآلود میشود.
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 27/4/1387 |
به نام خدا
کسی که پارچهی خوبی میبافد، اگر یکی از رشتهها را بد به کار ببرد، تمام آن کار را خراب و ضایع میکند و زحمتش هدر میرود. کنفوسیوس؛ حکیم چینی یک اسب مسابقه که هر کیلومتر را فقط چند ثانیه تندتر میدود، بیش از دو برابر اسب مشابه میارزد. همان چند ثانیهی ناچیز تندتردویدن، ارزش نهایی را مشخص میکند. جانهس یک حلقهی سست زنجیر کافی است که همهی زنجیر را پاره کند. پرمود بترا؛ روانشناس آمریکایی آسیبی که از پر غاز به انسان میرسد، گاهی از آسیب چنگال شیر، بدتر است. اسپانیایی آخرین قطره، باعث لبریزشدن فنجان میشود. انگلیسی هر انقلابی، اول به صورت یک فکر، در ذهن یک نفر پدید آمده است. هلندی یک تکهگوشت فاسد باعث میشود تمام دیگ بوی بد بدهد. چینی یک شاخه گل مینا، ص 136 و 137 و به تعبیر حضرت پدرم، استاد اسدالله داستانی بنیسی _ قدس سره الشریف _ : آب گلآلود را باید از سر چشمه بست؛ وگرنه همهجا گلآلود میشود.
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 27/4/1387 |
به نام خدا
غمش در نهانخانهی دل نشیند از: طبیب اصفهانی
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند!
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که بر دل نشیند؟
پی ناقهاش رفتم آهسته؛ ترسم
غباری به دامان محمل نشیند!
مرنجان دلم را؛ که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن، پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
�طبیب�! از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند
گنج غزل، ص 119 و 120
(نظر زیبای شما ( 3 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 20/4/1387 |
به نام خدا
اگر سطح کرهی زمین، صاف و هموار مىبود، پست و بلندى نداشت، تپه و ماهورى در آن نبود، کوهسار و درههایى در آن یافت نمىشد، آبهاى باران روى زمین مىماندند و به دریا نمىرفتند و در آنجا انبار نمىشدند، [چه پیش مىآمد و چرا چنین مىشد؟] زیرا در زمین سراشیبى نبود تا آنها به سویى روند، جوى شوند، رود گردند، [و] به دریا بریزند. نشانههایى از او، ص 35 و 36 چکیدهی این مطلب: صافبودن سطح زمین و نبودن پستى و بلندى و کوه و دشت و دره بر روى آن = ماندن آبهاى باران بر روى آن و جارىنشدن آنها به سوى دریا = تبدیل خاکستانها به باتلاق = 3. گندیدن آبهاى باران در سنگستانها =
در اثر ماندن آب بر روى زمین، خاکستانهاى زمین به باتلاقى تبدیل مىگردید، دیگر جایى براى کشت یافت نمىشد، مراتع سرسبز [و] چمنزارهاى خرّم نبود، چرندگان چراگاهى نمىیافتند [و] در نتیجه، بشر از غِذاى نباتى و حَیَوانى محروم مىشد و بشرى در اثر گرسنگى باقى نمىماند.
آبهاى باران در سنگستانها که مىماندند، مىگندیدند، تولید حشرات سمّى مىکردند، بوى گند جهان را فرامىگرفت، حشراتْ زندهاى را باقى نمىگذاردند، [و] نه نباتى مىماند [و] نه حیوانى [و] نه انسانى.
او جهان و جهانیان را به هم بستگى داده، سطح زمین را دندانهاى قرار داده، [و] کوهها، درهها، دشتها، پستىها، [و] بلندىها برایش درست کرده تا خطرى از سوى آب باران براى زندگان نباشد تا آنها به راحتى زیست کنند، تا آنها بمانند، [و] تا آنها نابود نشوند. آیا مهرْبانى، لطف، دانش، [و] قدرت، از این بالاتر مىشود؟
1. یافتنشدن محلّ مناسب براى کشت
2. نبودِ چمنزارهاى خرّم = نبودِ چراگاه براى چرندگان
1 و 2 = نبودِ غِذاى نباتى و حَیَوانى براى انسان = گرسنگى انسان = نابودى انسان
1/3. تولید حشرات سمّى = نابودشدن جانداران توسّط آنها
2/3. بوى گند گرفتن زمین
پس صافنبودن سطح زمین؛ نشانگر آفرینندهی دانا، توانا، مهرْبان، و روزىرسان.
(نظر زیبای شما ( 12 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 16/3/1387 |
به نام خدا
گردش در چمن افسردگى را مىبرد و دل را باز مىکند. چرا؟ چون گیاهان، اغلب، رنگ سبز دارند. نشانههایى از او، ص 34 و 35
اگر همهی گیاهان به رنگ سرخ مىبودند، گردش در چمن [و] در باغ و جنگل، فرحبخش نبود؛ بلکه براى اعصاب زیان داشت.
آیا اگر نباتات سیاهرنگ مىنَمودند، افسردگى را مىبردند یا آن که دلمردگى مىآوردند؟ آیا بشر در این هنگام تفریحگاهى داشت؟ آیا دلتنگى بشر دائمى نمىشد؟
آیا رنگ همهی گیاهان اگر زرد مىبود و منظرهی پاییز همیشگى بود، بشر چه مىکرد؟
اگر گیاهان، همه، سپیدرنگ بودند، دیگر چشمى صحیح و سالم یافت مىشد؟ شما نمىتوانید براى مدّتى به بیابانى پُربرف نگاه کنید؛ رنگ سفید برف، چشم شما را مىزند. پزشکان براى زندگى در برف، عینک مخصوصى را براى چشم لازم مىدانند.
آیا اختیار سبزرنگى گیاهان در میان رنگها، نشانهی عقل و حکمت سازندهی گیاهان نمىباشد؟ او گیاهان را براى زندگى و نَشاط بشر آفریده است. اگر گیاهان به رنگ دیگر مىبودند، نقض غرض در خلقت آنها پیدا مىشد؛ پس سازنده گیاه و انسان، یکى است که دانا است، توانا است، مهرْبان است، [و] حکیم است.
(نظر زیبای شما ( 1 |
نوشتهشده در تاریخ: یکشنبه 12/3/1387 |
به نام خدا
شاخههاى درختان، بیشتر یکنواخت مىباشند و باز و بسته نمىشوند؛ ولى انگشتان ما جمع مىشوند و باز و بسته مىگردند. نشانههایى از او، ص 23
چرا؟ چون هر انگشتى داراى چند بند مىباشد.
آیا اگر انگشتان ما مانند شاخههاى درختان بود و باز و بسته نمىشد، چه مىشد؟ چیزى نمىشد! آسایش زندگى انسان از میان مىرفت [و] دانش از میان مىرفت؛ یعنى: دانش پیدا نمىشد؛ چون کسى قادر بر نوشتن نبود.
چرا شاخههاى درختان باز و بسته نمىشوند؟ چون درخت بدان احتیاجى ندارد.
چرا انگشتهاى انسان باز و بسته مىشوند؟ چون انسان بدان احتیاج دارد.
آیا مادّهی فاقد عقل [و] فاقد شعور مىتواند به نیاز انسان و به بىنیازى درختان پى بَرد تا بند انگشتان را به انسان بدهد و شاخههاى درختان را بدون بند بسازد؟ هرگز.
آیا تصادف مىتواند چنین پدیدهاى منظّم و همیشگى [را] در همهی افراد انسانها به وجود بیاورد و سلسلهی درختان را براى همیشه از آن محروم کند؟ هرگز.
انگشت انسان را چنین آفریدن و شاخههاى درختان را چنان، نشانهی آفریدگارى دانا، توانا، [و] حکیم مىباشد.
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: چهارشنبه 8/3/1387 |
به نام خدا
جایى را مىبینیم که چراغان کردهاند و آیینهبندان نَمودهاند [و] چراغهاى رنگارنگ را با طرز زیبایى در کنار یکدیگر قرار دادهاند. نشانههایى از او، ص 22 و 23
چراغهاى ثابت دارد. چراغهاى گردان دارد. چراغهایى چشمک مىزند و خاموش و روشن مىشود. چراغهایى همیشه روشن است [و] پرتو چراغهاى نامرئى، زیبایى آنجا را دوچندان کرده است.
خِرَد مىگوید: چراغانکنندهاى در کار است بسیارخوشسلیقه و داراى حسّ ابتکار.
اکنون به چراغانى آسمان مىنگریم؛ آن هم چراغانیاى که نه آغازش پیدا و نه انجامش [= پایانش] آشکار است.
چراغانیاى که [در آن،] ستارگان گوناگون در کنار هم چیده و هر دستهاى به شکلى [در]آورده شده. دستهاى را مانند خوشه انگور ساختهاند و دستهاى را به شکل ترازو قرار دادهاند. دستههاى دیگر را به شکل جانوران گوناگون درآوردهاند. چراغهایى را در جاى خود میخکوب کرده و چراغهایى را در گردش قرار داده و چراغهایى را رنگین کردهاند. هزارها چراغ را با طرز بدیعى آراسته و نقش و نگارى از نور آشکار ساختهاند.
آیا عقل سالم مىگوید: این چراغانى نامحدود و پایدار، چراغانکنندهاى دانا و توانا ندارد؟!
آیا انصاف مىگوید: این چراغانى خودبهخود پیدا شده؟!
آیا چراغهاى این چراغانى از کجا آمده یا این ترتیب را در میان چراغها چه کسى قرار داده است؟!
جز او [= خداى یگانه] کسى نمىباشد.
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: شنبه 4/3/1387 |
به نام خدا
ساعتى را مىبینیم که به طور دقیق کار مىکند [و] وقت را خوب نشان مىدهد. نشانههایى از او، ص 21 و 22
آیا مىتوان گفت که این ساعت، خودش، موجود شده و سازندهاى نداشته است؟ هرگز؛ بلکه عقل سالم آن را نشانهی سازندهاى بزرگ و دانشمند مىداند.
ماه آسمان براى ما سال را به دوازده بخش تقسیم مىکند که ما هر بخشى را �ماه [قمرى]� مىنامیم و همو هر ماهى را به سى بخش تقسیم مىکند که هر بخشى را �شبانهروز� مىنامیم.
کشاورزان ما مقدار ساعات و دقایق را از روى حرَکت ستارگان آسمان، به طور دقیق تعیین مىکنند و آن را مقیاس براى آبیارى قرار مىدهند.
آیا این ساعتهاى آسمانى که هزاران سال است اینگونه دقیق کار مىکنند و پس از این هم، سالیان درازى که مقدارش نامعلوم است، کار خواهند کرد و در تمام این مدّت، نه نیازى به تعمیر داشته و دارند و نه گَردى بر چرخهایشان نشسته که نیازى به تمیزکردن داشته باشند و نه ساییدگى در آنها پیدا شده که احتیاج به تعویض باشد و نه دقیقهاى تند رفته و نه ثانیهاى کنْد، نشانهاى از مخترعى دانا و سازندهاى توانا و جاویدان نمىباشد؟!
آیا وجدانِ باانصاف نمىگوید بایستى در برابر این سازنده بزرگ و این دانش عظیم و این نیروى شگرف، سر تعظیم فرود آورد؟
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: سهشنبه 31/2/1387 |
به نام خدا
نورافکنى را مىبینیم که روشنایىاش با روشنایى چندین میلیون شمع برابرى مىکند. آیا عقل باور مىکند که این خورشید عالمتاب و این نورافکن جهانافروز، بر اثر تصادف پیدا شده باشد و سازندهاى نداشته باشد؛ آن هم نورافکنى که میلیاردها بار از بزرگترین نورافکنهاى ساختهی بشر، بزرگتر و نورانى است؟ نشانههایى از او، ص 20 و 21
اگر کسى بگوید که این نورافکن در اثر تصادف پیدا شده و خودبهخود به وجود آمده و سازندهاى نداشته، عقل به سخنش مىخندد و گفتهاش را باطل و نادرست مىشُمارد.
سازندهی نورافکن بشرى، موادّ موجودى را گرد هم آورده و فعل و انفعالاتى در آنها انجام داده تا نورافکن پیدا شده است؛ ولى سازندهی توانا و داناى خورشید، موادّ اوّلیّهی خورشید را خودش ایجاد کرده و از نیستى به هستى آورده و این چراغ جهانى را به وجود آورده است؛ چراغى که هزاران سال است که روشن است و هزاران سال دیگر روشن خواهد بود و نیازى به تعمیر و اصلاح و سرویس ندارد!
کدام یک از ساختههاى بشرى چنین هستند؟ من که سراغ ندارم. دیگران هم سراغ ندارند!
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: شنبه 28/2/1387 |
به نام خدا
اگر پردهاى را ببینیم که منظرهاى زیبا به رویَش نقش شده و جنگل سرسبزى را نشان مىدهد؛ جنگلى که درختانش سر به فلک کشیدهاند، مرغان رنگارنگ بر شاخسارهایش در نوا هستند، آبهاى صاف در جویبارهایش از این سو به آن سو مىدوند، آیا وجدان سالم و باانصاف مىتواند بپذیرد که این منظرهی زیبا خودبهخود پیدا شده و نقّاشى ماهر و چیرهدست، آن را نساخته است؟! هرگز. پس چگونه وجدان سالم و باانصاف مىتواند بپذیرد که این جنگلهاى خرّم و زیباى جهان و این چمنزارهاى سرسبز و دلگشاى آن، و این پرندههاى رنگارنگ و خوشنوا، این رودخانهها، این آبشارها، این کوهستانهاى باصفا، این گلهاى رنگارنگ، [و] این شکوفههاى عِطرافشان، خودبهخود و در اثر تصادف پیدا شده و نقّاشى دانا و سازندهاى بسیارتوانا، آنها را نیافریده است؟ نشانههایى از او، ص 20
در حالى که این نقشهاى جهان، نقشِ زنده است و نقش پرده، نقش مرده. اگر مرده نتواند خودبهخود پیدا شود، پس زنده ممکن نیست خودبهخود پیدا شود!
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: چهارشنبه 25/2/1387 |
به نام خدا
امام علی بن ابیطالب _ علیه صلوات الله الملک الغالب _ در تعریف زهد و پارسایی میفرماید: �زهد و پارسایی به طور کلی بین دو کلمه از قرآن است؛ آنجا که خدای سبحان فرموده است: لکی لاتأسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما اتاکم (حدید، 23). کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد، همهی جوانب زهد را رعایت کرده است!� نهجالبلاغه، حکمت 439
بر آنچه داری در دست، شادمانه مباش
وز آنچه از کف تو رفت، از آن دریغ مخور
حکیمی را پرسیدند: �چندین درخت نامور که خدای _ عز و جل _ آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخواندهاند؛ مگر سروا را که ثمرهای (میوهای) ندارد. در این چه حکمت است؟� گفت: �هر درختی را ثمرهای معین است که به وقتی معلوم به وجود آن، تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همهوقتی خوش است و این است صفت آزادگان!�
گلستان، باب هشتم؛ برگرفته از: هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 554
(نظر زیبای شما ( 2 |
نوشتهشده در تاریخ: پنجشنبه 8/1/1387 |
به نام خدا
شیخ مرتضی انصاری _ قدس سره _ در مسافرتی که با برادر خود از کاشان به مشهد مقدس رفت، پس از آن به تهران آمد و در مدرسهی مارشاه در حجرهی یکی از طلاب منزل گرفت. روزی شیخ به همان طلبه، مختصرپولی داد تا نان بخرد. وقتی برگشت، شیخ دید حلوا هم گرفته و روی نان گذاشته. به او گفت: �پول حلوا را از کجا آوردی؟� گفت: �قرض گرفتم.� شیخ فقط آنچه از نان که حلوایی نبود، برداشت؛ سپس فرمود: �من یقین ندارم برای ادای این قرض زنده باشم!� روزی همان طلبه که پس از چندین سال به نجف آمده بود، به شیخ عرض کرد: �چه عملی انجام دادید که به این مقام رسیدید و مرجع شیعیان جهان شدید؟� فرمود: �چون من جرأت نکردم حتی نان زیر حلوا را بخورم؛ ولی تو با کمال جرأت، نان و حلوا را خوردی!� پند تاریخ، ج 5، ص 245؛ برگرفته از: هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 555
(نظر زیبای شما ( 0 |
نوشتهشده در تاریخ: یکشنبه 4/1/1387 |
به نام خدا
آیا میدانید شترمرغ دندان ندارد و آنچه میخورد، میبلعد؟؛ پس خوراکهایی را که میخورد، چگونه هضم میکند؟! در معدهی شترمرغ، سنگهای گرانیتی کار گذاشته شده که به جای دندانهای دهان انجام وظیفه میکنند و موجب هضم غذا میشوند. آیا این سنگها را چه کسی در معدهی شترمرغ نهاده تا بدل از دندان باشد؟ آیا این سنگها از کجا آمده؟ آیا حرارت معدهی شترمرغ در این مدت متوالی (= پیدرپی)، این سنگها را حل نمیکند؟ آیا شترمرغ احساس سنگینی این سنگها را نمیکند؟ آیا از وجود آنها احساس درد نمیکند؟ جز او (= خدا) کسی پاسخ این پرسشها را نمیتواند بدهد. ماده که شعور فهم این دقایق را ندارد؛ پس نمیتواند دندان بدلی برای شترمرغ بشود.
(نظر زیبای شما ( 2 |
لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مي نهي بر كلام من ، با حترام سلامت مي گويم
67305 بازدید
3 بازدید امروز
5 بازدید دیروز
124 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian